پارت ۲

من بد بین شدم؟! واقعا فکر میکنی من بد بین شدمممممم؟ (با داد) جیهوپ:عزیزم گوش کن تو الان عصبانی هستی بهتره الان بخوابیم فردا حرف بزنیم(لبخند اروم). (جیهوپ رفت لباسشو در بیاره که تو شروع کردی به جمع کردن بالشت و پتو که بری رو کاناپه بخوابی) . داشتی پتو جمع میکردی که جیهوپ صدات کرد.
جیهوپ:ا.ت داری چیکار میکنی؟ (برگشتی که جیهوپ و دیدی که موهاش اومده بود جلوی چشمای قشنگش و سرشو کج کرده بود و داشت بهت نگاه میکرد اون لحظه قند تو دلت اب شد اما نمیتونستی علاقه تو بهش ابراز کنی پس تصمیم گرفتی بی تفاوت باشی) ا. ت:دارم پتو و جمع میکنم تا برم رو کاناپه بخوابم. جیهوپ:ا.ت عزیزم لطفا لجبازی نکن تو که میدونی من بدون تو خوابم نمیبره پس لطفا نرو. ا. ت:این دیگه مشکله خودته.
اینو گفتی و رفتی و در و پشت سرت بستی، پتو و رو کاناپه مرتب کردی و دراز کشیدی خیلی ناراحت بودی که باهاش اینجوری حرف زدی اما دست خودت نبود از دستش ناراحت بودی..... الان یک ساعت گذشته بود و ساعت یک و نیم شب شده بود و تو منتظر بودی تا جیهوپ بیاد دنبالت و تو رو ببره پیش خودش اما نیومده بود.
(ا.ت توی دلش:مث اینکه دیگ واقعا دوسم نداره هق هق فک کنم دیگ جایی ت.. توی قلبش ندا.. رم) اروم گریه میکردی تا صدات نره تو اتاق که خوابت برد....
صبح که چشاتو باز کردی با چیزی که مواجه شدی تعحب کردی، ت توی اتاق کنار جیهوپ بودی و جیهوپ بغلت کرده بود، ناخداگاه لبخند عمیقی روی لبت ایجاد شد. (توی دلت:شاید اشتباه میکردم، شاید هنوز دوسم داره(لبخند اروم)) جیهوپ خوابیده بود و مثل فرشته ها شده بود خیلی ناز و معصوم بود و دلت میخواست همینجوری نگاهش کنی که یک دفعه اروم چشم هاشو باز کرد و از لایه مو های قشنگش که جلوی چشماش افتاده بود نگاهت کرد.
جیهوپ:صبح بخیر عزیزم. (نمیخواستی باهاش خوب رفتار کنی) ا. ت:مگه بهت نگفتم نمیخوام پیشت بخوام؟ چرا من و اوردی اینجا؟. جیهوپ:منم بهت گفتم ک بدون تو خوابم نمیبره، ببین قشنگم اگه ما باهم بدترین دعوا رو هم بگیریم تو باید کنار من بخوابی. (به حرفش اهمیت ندادی که چشمت با ساعت خورد) ا. ت:اوه دیرم شد.
(سریع رفتی دست و صورتت و شستی و رفتی جلوی ایینه داشتی خودتو خیلی غلیظ ارایش میکردی، جیهوپ هم صورتش و شست که چشمش به تو افتاد که داشتی خیلی غلیظ خودتو ارایش میکردی..کرم داشتی)
(جیهوپ اومد و دوتا دستاشو گذاشت این ور و اون ور تو روی میز داشت از ایینه ای که داشتی جلوش خودتو ارایش میکردی نگاهت میکرد دستتو بردی سمت رژ لبی که خیلی قرمز بود بازش کردی که جیهوپ ازت گرفتش)
ا. ت:چیکار میکنی رژ مو پس بده داره دیرم میشه. جیهوپ:عزیزم فکر نمیکنی امروز یکم بیش از حد ارایش کردی؟ و از اونجایی که توی شرکت تون مرد های زیادی هست که من از هیچ کدومشون خوشم نمیاد بهت اجازه نمیدم با همچین ارایشی این رژ رو بزنی که بیشتر توی چشم باشی. (به حرفش توجه نکردی و یه رژ دیگ رو برداشتی که اونم خیلی قرمز بود زدی به لبت)
جیهوپ که دید به حرفش گوش نمیدی از اتاق رفت بیرون وقتی رفت فکر کردی که بی خیال شده و ارایش تو تموم کردی پالتو تو پوشیدی و رفتی سمت در که بری سر کار، دستگیره در و کشیدی پایین اما در باز نمیشد چند بار امتحان کردی اما باز نشد رو به جیهوپ کردی که روی مبل نشسته بود و داشت کتاب میخوند.
ا. ت:جیهوپ این در چرا باز نمیشه؟ (چیزی نگفته و به کتاب خوندن ادامه داد، با سکوتش فهمیدی که خودش در و قفل کرده رفتی سمتش) ا. ت:با تو ام هاا چرا در و قفل کردی؟
(باز چیزی نگفت و کتاب و ورق زد که کتاب و از دستش گرفتی ) ا.ت:دارم باهات حرف میزنم. جیهوپ:قرار نیست بری سره کار. ا. ت:داری چی میگی تو رو خدا این مسخره بازی ها رو تموم کن برو در و باز کن داره دیرم میشه. جیهوپ:همین که گفتم. ا. ت:اگه مشکلت رژه الان پاکش میکنم(با داد). جیهوپ:من یه بار یه حرف و میزنم وقتی برای اولین بار بهت گفتم نباید میزدی نه اینکه بری یکی پر رنگ تر از اون بزنی دیگ الان فایده ای نداره. (وقتی دیدی داره لجبازی میکنه تصمیم گرفتی خودت بری و کلید و پیدا کنی ، کل خونه رو گشتی اما نتونستی پیدا کنی به، ساعتت نکاه کردی و دیدی که دیگه الان خیلی دیر شده پس رفتی و لباس تو عوض کردی اما ارایش تو پاک نکردی، رفتی و بدون توجه به جیهوپ روی مبل نشستی و تلویزیون و روشن کردی و شروع کردی به نگاه کردن فیلم)
(جیهوپ تو فکرش:آه من واقعا عاشق این دخترم، نمیتونم ناراحت بودنشو تحمل کنم،اوووووف ایکاش دیشب اون اتفاق لعنتی نمی افتاد باید از دلش در بیارم)
جیهوپ اومد و کنارت نشسته و تلویزیون و خاموش کرد.
ا. ت:داری چیکار میکنی داشتم فیلم میدیدماا

یه پارت دیگم مونده
شرایط : ۲۵ تایی شیم 😉
دیدگاه ها (۳)

{شعله}پارت ۱۱

جیهوپ𖤐 ּ ֗ ִ ּ ۪ ִ ּ ۪ ִ ּ ۪ ֗ ִ ּ ۪ ֗ ּ𖤐 𓂃 ⸒🇰🇷ᯓ

یونگی در پارت ۱۰

{شعله}پارت ۱۰

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

الی تو کسی بودی که انهایپین رو به من معرفی کردی اما خب هیچ ک...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط